آه کردم چون رسن شد آه من
گشت آویزان رسن در چاه من
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
شاد و زَفت و فربه و گلگون شدم
در بن چاهی همی بودم زبون
در همه عالم نمی گنجم کنون
آفرین ها بر تو باد ای خدا
ناگهان کردی مرا از غم جدا ...
مثنوی - دفتر پنجم